حافظ عبدالکریمی Hafez Abdolkarimi

متن مرتبط با «شوپنهاور هنر همیشه بر حق بودن» در سایت حافظ عبدالکریمی Hafez Abdolkarimi نوشته شده است

تعهد هنری

  • کافکا حرف جالبی دارد: «چیزی را که باید از باطنت سرچشمه بگیرد نمی توانی از خارج به دست بیاوری» هنرمند هرگز به قصد بیان پیام خاصی دست به خلق اثری نمی زند. این پیام باید از اعماق جان او بجوشد. تعهد اگر در ذات هنرمند بود در هر اثری که از او خلق شود موفق خواهد بود. گل اگر بویی دارد نمی تواند پنهانش کند. اگر پشت شیشه ای سبز قرار گیرید جهان را از پشت آن تنها در ترکیبات گوناگونی از رنگ سبز میبینیم. اِشکال کار معماران، نویسندگان یا نقاشانی که می کوشند به تناسب شرایط و اوضاع و احوال چیزی بیافرینند و توفقیق و موفقیت بدست نمی آید در همین است. خودجوش نیستند و کالا را باب بازار تولید می کنند. تعهد اجتماعی هنرمند اگر در خونش نباشد اثر هنری او فقط بطور اتفاقی ممکن است چیزی با کیفیت و غیر تصنعی از آب در آید!   ✔️ حافظ عبدالکریمی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای فیدل کاسترو

  •   برای فیدل آخرين انقلابي پايان انقلاب‌هاي جهان را ديد و مُرد! چِه (چگوارا) فیدل را ترک گفت چون که نمی خواست به یک مدیر تکنوکرات تبدیل شود چون اساس تفکراتش انقلاب بود مبارزه بود مبارزه با نظام فاسد سرمایه داری امریکا. لذا رهسپار بولیوی شد تا انقلابی دیگر را در آمریکای لاتین سامان دهد و ناکام ماند و جان بر سر آن بگذاشت. انصافا سرمایه داری جهان را به صورت خویش ساخته است. فیدل در زمانی‌ قدرت را در کوبا به دست گرفت که آن جزیره‌ بهشتِ مُشتی مفت خور آمریکایی‌ بود که گند و کثافت خود را به شکل کازینو‌ها و فاحشه خانه‌ها در آن جا بنا کرده بودند، تمامی‌ دهقانان کوبایی تحت ستم اربابان محلی و شرکت‌های تولید میوه و نیشکر آمریکایی بودند، فیدل زمانی‌ که قدرت را در آن سامان به دست گرفت حتی در خود آمریکا هم محبوب مردم بود و همه جا در زمانی‌ که برای سخنرانی‌ در سازمان ملل به نیویورک رفت مورد استقبال فراوان قرار گرفت، او حتی برای اقامت به یک هتل درجه سوم در منطقه هارلم که مرکز سیاه پوستان بود رفت و این نشان دهنده خصلت مردمی او بود، امپریالیسم آمریکا در ابتدا فکر می کرد که می تواند یک «باتیستا» جدید از فی, ...ادامه مطلب

  • شوپنهاور و هنر

  • مورخین فلسفه، زندگی شوپنهاور را راهی دراز برای کشف حقیقت نامیدند. شوپنهاور می گفت که زندگی رنج است و نجات فقط از طریق «هنر» ممکن است و اخلاق براساس احساس همدردی با دیگران بوجود می آید و چون تمام زندگی رنج است، هرکس باید با دیگران همدردی کند، و انسان باید تا آنجا که ممکن است به دیگران کمک کند، چون عشق یعنی ابراز همدردی، و چون آدم معمولی نمی تواند با مرگ رفیق شود، او بدنبال کشف فلسفه و الهیات رفته است. وی می گفت که شوق او برای فلسفه به سبب تعجب اش پیرامون جهان، یعنی قدیمی ترین انگیزه فلسفه بافی بود. درنظر شوپنهاور انسان باکمک «لذت هنری» وارد جهانی آزاد م,شوپنهاور هنر همیشه بر حق بودن,شوپنهاور هنرمند ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها